۱ـ یک سالگی زلزله قره داغ
بی شک نمی توان ادعا کرد که مردم قره داغ و اهر قبل از ۲۱ مرداد سال ۹۱ با پدیده زلزله بیگانه بوده اند، اکثر مردم این منطقه حداقل دو سه بار پیش تر از این زلزله ، لرزه هایی با قدرت زیر ۵ ریشتر را تجربه کرده بودند و به گواه ناظران در زلزله اردبیل اهری ها خود اولین گروه امدادی حاضر در روستاهای زلزله زده این استان بودند.
اهری ها و ارسبارانی ها با زلزله بیگانه نبودند اما تجربه دو لرزه فوق ۶ ریشتر با فاصله چند ثانیه از هم را نداشتند، مردم این منطقه با پدیده زلزله آشنا بودند، اما نمی دانستند که با یک زلزله ۶ ریشتری بیمارستان هریس تخریب خواهد شد و یا بیمارستان اهر از کار افتاده و در محوطه آن، بیمارستان صحرایی دایر خواهد شد، نمی دانستند اگر روزی زلزله آمد ورزقانی که بیمارستان ندارد تکلیفش چه خواهد شد، نمی دانستند که هلال احمر اهر چند ساعت بعد از وقوع زلزله و در معیت خبرنگاران وارد روستای اورنگ خواهند شد.نمی دانستند روستایی در ورزقان که با یک بارش برف ارتباطش با جهان قطع شده و یک مادر درحال زایمان با لودر به ورزقان انتقال داده می شود بهنگام وقوع زلزله چه حال و روزی خواهد داشت،نمی دانستند که بعد از وقوع زلزله صداوسیمای ملی آقای ضرغامی خنده بازار پخش خواهد کرد و بعد از همه رسانه های جهان خبر زلزله ارسباران را پوشش خواهد داد.
با وجود همه این نادانسته ها و بی تجربگی ها اما امروز ما مالک تجربه ای گران بها از پدیده زلزله و تبعات عظیم آنیم. زلزله و تأثیرات سوء آن اگر در طول یک سال گذشته ما را آزار داده اما منافعی نیز از قبل آن برای کل منطقه به بار آمده است. ارسباران و بی توجهی های رواداشته شده در حق مردم این منطقه دیگر برای مسئولین کشور ناشناخته و نادانسته نیست. پرده ها برافتاده و عیب ها و ضعف هایمان عیان شده و این شاید بزرگ ترین دست آورد زلزله برای ما باشد.
رهبرمعظم انقلاب سال گذشته در سفرشان به اهر فرمودند: این زلزله باید به نقطه جهش این منطقه تبدیل شود.فرمایشی که می بایست همچون نقشه راهی ارزشمند نصب العین مقامات دولتی قرار گرفته و بنا به دستور ایشان دولت توجه ویژه ای به این منطقه داشته باشد که امیدواریم در این دولت شاهد اقدمات مناسبی در جهت اجرای فرمان رهبر معظم انقلاب باشیم. به اعتقاد نگارنده همین جمله ارزشمند کافی است تا مسئولین ما بدانند که در حق ارسباران کوتاهی عظیمی رخ داده که باید جبران شود.
۲ـ جاده مرگ آذربایجان
هشتم فروردین ۹۲ جاده اهر- تبریز اولین قربانی خود در سال ۹۲ را گرفت و تا لحظه نگارش این گزارش تعداد قربانیانش در آخرین تصادف منجر به فوت در روز ۱۷ اسفند یک نفر گزارش شده است. خونین ترین روز این جاده نیز در نهم دی ماه سال ۹۲ رقم خورد، روزی که یک تریلی در پایین دست گویجه بئل با زیر گرفتن یک خودرو سواری، ۷ نفر را که در میانشان یک دختر بچه نیز حضور داشت به آمار کشته های این جاده افزود.
جاده اهر- تبریز به طول تنها ۹۰ کیلومتر تنها شاه راه منتهی به مرکز استان است که هنوز بزرگراه نیست. این جاده منطقه ارسباران با بیش از نیم میلیون جمعیت را به تبریز متصل می کند. بنا به گفته نماینده مردم اهر و هریس در مجلس این جاده هر ساله نزدیک به ۱۵۰ کشته روی دست ارسبارانی ها می گذارد. آماری تکان دهنده که به تنهایی وضعیت بشدت بحرانی این جاده را بخوبی تصویر می کند. پروژه احداث بزرگراه این مسیر در سال ۸۷ کلنگ خورده و قرار بود در سال ۸۹ به بهره برداری برسد اما جالب است که بعد از گذشت بیش از ۵ سال هنوز بزرگترین بخش آن (فاز ۲) به پیمانکار هم واگذار نشده و تنها به ادعای مسئولین اداره کل راه و شهرسازی، ۱۲ کیلومتر از فاز ۱ و ۸ کیلومتر از فاز ۳ آن به بهره برداری رسیده است که البته در صحت همین اعداد ناقابل هم می توان تشکیک کرد.
سال ۹۲ پایان یافت اما ماشین مرگ جاده اهر- تبریز همچنان قربانی می گیرد.
۳ـ انتخابات ریاست جمهوری
رأی ۶۰ درصدی مردم اهر به رئیس جمهور منتخب که از میانگین استانی و کشوری بیشتر بود،عصاره تحلیل انتخابات ریاست جمهوری در اهر است. فقط کافی است که بدانیم این شهر رکورد دار فقر در شمالغرب کشور و رکورددار بیکاری در استان است. کافی است که بدانیم استاندار سابق، آمار۲۳ درصدی بیکاری اهر به نقل از نماینده سابق این شهر را دروغ و اشتباه می دانست. کافی است که بدانیم آمار وعده های محقق نشده و توخالی معاون عمرانی استاندار سابق و حتی خود استاندار و مدیرکل راه و شهرسازی استان در خصوص تکمیل پروژه بزرگراه اهر- تبریز در حال رکورد شکنی و ثبت در کتاب گینس بود. همین چند مورد کافی است تا بدانیم دلیل رأی ۶۰درصدی مردم اهر به آقای روحانی چیست؛ تغییر روند غیرقابل قبول فعلی.
قریب به هفت ماه از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید می گذرد و تغییر فضای کلی جامعه و بهبود نسبی سیستم مدیریتی کشور و تأثیرات کلی و عمومی آن در همه نقاط کشور کاملاً مشهود است اما اگر از این دید کلان و کلی کمی فاصله بگیریم و در مقیاسی کوچکتر اهر را زیر ذره بین ببریم تنها چیزی که بیشتر به چشم خواهد آمد غربت آن ۶۰درصد رأیی است که کوچکترین نمود و تأثیری در این شهر نداشته است، نشان به آن نشان که کمترین تغییر نگرشی در مقامات استانی درخصوص این شهر رخ نداده است. دیروز بیگی احمدی نژاد سکان دار بود و امروز جبارزاده روحانی، اما در همان است و پاشنه همان و سر بی کلاه اهری ها همان!
۴ـ انتخابات شوراهای اسلامی شهر
وقتی در اردیبهشت ماه ۹۲ همه اعضای شورای مستقر اهر برای انتخابات دور بعد رد صلاحیت شدند و عملکرد ۶ ساله شان از معرض قضاوت و رأی مردم خارج شد و انتخابات ۲۴ تیر با چهره های کاملاً جدید و اغلب ناشناخته و بی تجربه برگزار شد، می شد پیش بینی کرد که شورای چهارم اهر شورایی جذاب، دیدنی و با حواشی بسیار خواهد بود، همچنان که امروز است.
شوراهای شهر در تمام شهرهای جهان که از یک چنین ساختار مدیریتی برخوردارند در واقع اهرم اعمال قدرت و رأی و نظر مردم در سیستم مدیریت شهری هستند. سیستمی که فقط محدود به حوزه عمران (شهرسازی، مسکن، تراکم و ترافیک) نیست. بخش هایی همچون فرهنگ و هنر، بهداشت عمومی و ورزش در مقیاس شهری نیز تحت مدیریت و متأثر از همین سیستم مدیریتی است که اعضای شورا وظیفه و اختیار تصمیم گیری و نظارت فرادستی در این حوزه را دارند. وظیفه و اختیاری که در تمام ادوار شورا و ایضاً در دوره فعلی بجز حوزه عمران در سایر بخش ها ( فرهنگ و هنر، بهداشت عمومی و ورزش) مفقود بوده است. دلیل این علاقه شگرف شوراها به حوزه عمران کاملاً مشخص است و نیازی به واکاوی و تفحص ندارد اما اینکه ایشان بر خلاف ماده صد و تراکم و مجوز ساخت و … علاقه ای به حوزه های کم سودی(!) همچون فرهنگ،هنر و ورزش ندارند بیماری مهلکی است که می رود تا کلیت شورا و کارایی آن را زیر سؤال ببرد. بیماری که فعلاً برای آن درمانی متصور نیست و تا زمانی که اعضای جوان شورای شهر اهر صندلی شان را در اتاق شهردار و کنار دست وی مستقر کرده و به رتق و فتق امور دوستان و آشنایان خود می پردازند هیچ امیدی به آینده این شورا هم وجود نخواهد داشت.
۵ـ آخرین فرزند اهر هم پرواز کرد
بعد از کلیبر و هریس و ورزقان بالاخره نوبت به هوراند هم رسید تا به مدد چوب سحرآمیز فتحی پور با جدا شدن از اهر به سطح شهرستان ارتقا یابد. ارتقا سطحی که شاید با جابجایی هوراند از حوزه انتخابی کلیبر به اهر در انتخابات آینده مجلس اهمیتش دوچندان شود. اما این ارتقای سطح به هر نحو و کیفیتی که صورت گرفته یک چیز درآن بسیار جالب توجه است و آن عدم رویت کوچکترین مخالفت و کارشکنی از سوی اهرها است شاید بتوان ادعا کرد در این ارتقای سطح نتنها اهری ها ناراضی نبودند بلکه بخاطر رابطه خوب مردم این دوشهر خوشحال هم بودند.
روزگاری نه چندان دور کلیبر و هریس و ورزقان هم چنین روزهایی را تجربه کرده اند اما نقاط مشترک این تجربه ها با تجربه هوراند بسیار اندک است. بعید است که خودرو حامل کارگران اهری در هوراند سنگ بخورد و یا در آزمون استخدامی معدنی در هوراند اهری ها ستاره دارشده و از لیست خارج شوند. باورش بسیار سخت است که در آموزش و پرورش هوراند زحمات یک قرن اخیر معلمان اهری نادیده گرفته شده و در حق آنها اجحاف و ناسپاسی رواداشته شود و یا در ادارات این شهر، اهری ها غیرخودی محسوب شده و طرد شوند. مردم هوراند هیچ گاه خود را در اهر غریبه فرض نکرده و از این پس هم نخواهند کرد همچنان که اهری ها هیچگاه مردم قره داغ را برای خود غریبه و غیرخودی فرض نکرده اند.
هیچ پدری از رشد و قد کشیدن فرزند خود مغموم و ناراحت نمی شود و این وصف حال اهر در برابر شهرستانهای ارسباران است. شهرهایی که هماهنگی و اتحادشان رمز موفقیت و تفرقه و اختلافشان رمز افول و عقب ماندگی خواهد بود.
۶ـ غبار روبی از نام اهر
سال ۹۲ بی شک سال غبارروبی از چهره مغفول مانده اهر به واسطه طرح دوباره نام فرزندان و دست پرورده های نام آور این شهر است. نقش بستن تابلو معرفی منطقه و شهرستان با تصویر و نام نوابغ اهری در ورودی این شهر برای اولین بار در ایام نوروز ۹۲ نوید این را می داد که خبرهای خوشی در راه است.وقتی نام مغفول مانده دکتر قاسم خان اهری (اولین چشم پزشک ایران) به همراه نام فرزند برومندش دکتر حسن اهری(بنیان گذار اولین مرکز طب کودکان ایران) برای نخستین بار در خیابان های اهر رویت شد و وقتی خبر رسید که شهرداری اهر تندیس پروفسور محمود آخوندی (پدرآئین دادرسی ایران) را جهت نصب در میدان دادگستری آماده کرده است، مشخص بود که پرده ها در حال کنار رفتن هستند.تا چند سال پیش این نام ها برای بسیاری از اهری ها نیز ناشناخته بودند اما سال۹۲ ، سال شکستن سکوت اهر بود. برگزاری همایش سراسری «اهر شهر هالا» در مهر۹۲ با بازگشت اسماعیل ملک جهانی بنیان گذار سبک جهانی هالا به زادگاه خود و استقبال باشکوه اهر از فرزند دلاورش نقطه عطف این غبارروبی بود.
این همایش در کنار برنامه های جانبی مهمش همچون ابطال تمبر ویژه همایش، نام گذاری خیابانی در اهر به نام اسماعیل ملک جهانی و بازتاب رسانه ای خوب آن نشان داد که می توان از نام فرزندان اهر برای بازیابی و بازتاب شکوه گذشته این شهر بهترین استفاده را کرد. شاگردان ملک جهانی در کنار انفعال مسئولین اهری بانی این اقدام ارزشمند بودند و ثابت کردند که اعتلای نام اهر وظیفه فرزندان این شهر است نه مسئولین آن.
سال ۹۲ پایان یافت اما هنوز تندیس پرفسور آخوندی در میدان دادگستری نصب نشده و این خبر امیدوارکننده به نظر نمی رسد. همایش هالا نباید یک استثنا باقی بماند حتی می توان همایش باشکوه تری برای پدر آئین دادرسی ایران ترتیب داد و از تندیس او در حضور خودش پرده برداری کرد. حتی با استفاده از نام هایی همچون دکتر قاسم خان اهری و دکتر حسن اهری می توان کارهای بزرگتری انجام داد. چرا نباید در اهر خیابان هایی به نام این بزرگ مردان وجود داشته باشد؟ آیا نام بنیان گذار مرکز طب کودکان ایران به اندازه واژه بهار، فضیلت، تربیت،عادل آباد،بهرام آباد و یا ارغوان برای اهر ارزش ندارد؟ آیا وضعیت میدان ورودی شهر از سمت ورزقان که به نام شهید والامقام سرتیپ خلبان محمود یارپرور نام گذاری شده در شأن این نام بزرگ است؟ آیا نمی شود در طی مراسم و یادواره ای باشکوه برای این شهید و همه شهیدان اهر تندیس مناسبی از این شهید را در آن میدان نصب کرد؟ آیا نام گذاری یک خیابان به نام رحیم غفاری (پدر مطبوعات ارسباران) در زادگاه و محل فعالیتش اهر کاری ناشدنی است؟
سال ۹۲ تنها آغاز این راه بود، راهی که به واسطه آن می توان از پتانسیل های موجود برای اعتلای نام اهر و بازیابی شکوه گذشته آن استفاده کرد و گذشته ای را در پیش چشمان فرزندان اهر قرار داد که به آن افتخار کرده و بر اساس فرمایش مقام معظم رهبری به جای نگاه به بیرون به داشته ها و توانایی های داخلی خود اکتفا کنند. اگر ما امروز برای جوانان خود قهرمان، اسطوره و فرهنگ سازی نکنیم بیگانگان این کار را بخوبی برای ما انجام خواهند داد اما نه با داشته های خود ما؛ بلکه با جومونگ و سوسانو !
۷ـ بازگشت استان ارسباران
گفته می شود قبل از آن که قرعه فال به نام اردبیل و بادمجان عدو بنام اهر بخورد و اردبیل استان شود، اهر نیز گزینه ای مطرح برای این نقش یوده است. اما شهری که روزگاری در کنار اردبیل شانس مرکزیت استان را داشته هم اینک نه تنها شرایط این ارتقای سطح را ندارد بلکه در متر و عیار دولت قبلی حتی صلاحیت فرمانداری ویژه شدن را هم احراز نکرد و به نظر می رسد در کوتاه مدت به مرز این صلاحیت هم نخواهد رسید. دیر زمانی قاسم معماری نماینده سابق اهروهریس در مجلس سنگ استان ارسباران را به سینه می زد و وقتی با توصیه و قول و قرار برخی (!) با شهرستان شدن ورزقان موافقت کرد باورش این بود که راه استان شدن ارسباران را هموار می کند که البته شاید امروز خودش هم فهمیده باشد که چه کلاه گشادی بر سرش رفته است. جانشینان معماری هیچگاه به سان او استان ارسباران را در دهان نچرخاندند و حتی وقتی در جریان سفر احمدی نژاد به اهر، مردم این شهر تیتر یک گویا با درخواست « تشکیل استان ارسباران» را بالای دست بردند و رئیس جمهور سابق دستور بررسی این درخواست را فی المجلس همانجا صادر کرد بازهم دست و دل نماینده وقت (دینی) برای پیگیری اساسی آن درخواست و دستور گرم نشد چرا که او بهتر از همه می دانست که اگر آن اولی واقعاً درخواست بود این دومی واقعاً دستور نبوده است.
ایام سپری شده و ارسباران براساس تاریخ و عقبه اش بالقوه مستعد استان شدن است اما براساس واقعیت موجود، بالقوه مستعد تنزل جایگاه نیز است. اما در همین شرایط موجود وقتی فتحی پور می گوید: «مقدمات استان شده ارسباران فراهم شده است و اگر من می گویم حتماً خبر هایی در راه است» و یا وقتی فلاح خطاب به وزیرکشور می گوید: «تشکیل استان ارسباران خواسته مردم شریف این منطقه است» می توان در واقعیت موجود نیز شک کرد شاید همان شکی که قاسم معماری در دهه ۶۰ و ۷۰ کرد!
۸ـ بالاخره اهر صاحب شهردار شد
شهری که رکوردار فقر در شمالغرب کشور و رکوردار بیکاری و بیسوادی در استان باشد شهردار نداشتنش قطعاً خیلی به چشم نمی آید. همانطور که در بند چهارم این یادداشت آمده، از همان روزهای نخست شروع به کار شورای جدید مشخص بود که عملکرد این شورا در تراز اهر نخواهد بود البته نه اینکه شوراهای قبلی عملکردی در تراز نام اهر داشته اند که بررسی عمکلرد ایشان خود فرصتی مجزا می طلبد. این شورا در اوایل کار، استارتش را با چندپاره گی در انتخابات داخلی خود کلید زد و موقعیت دو گروه اکثریت و اقلیت آن در مدت زمانی کوتاه چندین بار جابجا شد و این اختلافات و حواشی جالب، ماه ها در میان اخبار اصلی شهر دیده می شد. انتخاب شهردار هم در این مدت، به مدد اختلافات داخلی اعضای شورا به گره کور این داستان تبدیل شده بود.روزی خبر می رسید که آقای (ب) در خانه آقای(م) شهردار شده است ، فردای همان روز خبر می آمد که این بار در خانه آقای (خ) نام آقای (ا) مطرح و تصویب شده است، اما روز دیگر خبر می رسید آقای شکری با اکثریت به توافق رسیده است.
روزها یکی پس از دیگری به همین منوال سپری می شدند و این رویه شورا برای انتخاب شهردار توان این را داشت که اهر را ۷ ماه بدون شهردار و پا در هوا نگه دارد. اما بالاخره ۱۹ آبان ماه گروه اکثریت توانست حرف خود را به کرسی نشانده و مصطفی شکری را به چند قدمی صندلی شهردار برساند. ۵ ماه طول کشیده بود تا شورای اهر موفق به انتخاب شهردار شود دو ماه هم طول کشید تا مراجع ذیصلاح روی گزینه منتخب شورا به توافق برسند. سرانجام در نیمه دوم دی ماه مراتن انتخاب شهردار به پایان رسید و این توافق حاصل شد و اهر توانست در روزهای پایانی سال ۹۲ شهردار خود را شناخته و بی شهردار بر سر سفره هفت سین ننشیند.
۹ـ دومین رکورد اهر در دولت یازدهم
همانطور که پیشتر آمد در انتخابات ریاست جمهوری اخیر، شهرستان اهر با ۶۰ درصد رأی به رئیس جمهور منتخب بالاتر از میانگین کشوری و استانی میل و اشتیاق خود برای تغییر و حرکت رو به جلو را نشان داده بود که چرایی این میل و اشتیاق هم بررسی شد. بعد از این رکورد زنی تصور می شد اهر به دلیل همین رأی بالا به رئیس جمهور منتخب و نیز به دلیل مشکلات و مصائب حاصل از زلزله سال ۹۱ جزو اولین مناطقی باشد که نسیم تدبیر و امید در فضای آن شروع به وزیدن کند اما گذشت ایام نتیجه کار را بگونه ای دیگر رقم زد. نزدیک به ۹ ماه از شروع به کار دولت جدید می گذرد و نسیم که سهل است، فوتی از تدبیر و امید هم به سرحدات اهر نرسیده است.
در همین شرایط بود که ۹ ماه بعد از رکورد زنی اول، اهر دومین رکورد خود را در یک مجتمع نگهداری و بسته بندی میوه ثبت کرد آنجا که استاندار دولت تدبیر و امید گفت: « ملاک ما برای انتخاب فرمانداران، خدمتگزاری به مردم، حمایت از کارآفرینان و تعامل با مسوولان و نمایندگان است و تا جایی که بررسی کردهایم آقای صدیقی واجد این شرایط هستند، بنابراین تصمیم گرفتیم که طبق خواسته اهالی اهر، ایشان کماکان در خدمت مردم غیور این شهرستان باشند». همین گفته از استاندار کافی بود تا با آشکار شدن میزان شناخت و درک استاندار از شرایط منطقه، اهر اولین شهری باشد که فرماندار دولت قبل در آن ابقا شده است.
۱۰ـ سالی خبرساز و پرحاشیه
قطعاً در ۱۰ بند و چند سطر نمی توان به همه رخدادهای مهم یک سال آن هم درگستره شهری همچون اهر پرداخت اما در فرصت موجود تا حد امکان به موارد مهم سال ۹۲ از نگاه نگارنده پرداخته شد و بی شک مواردی هم یافت خواهد شد که از این نگاه و قلم دور مانده باشد همچنان که معتقدم سال ۹۲ بعد از سال ۹۱ یکی از پرخبرترین دوره های اهر بوده است.
در این میان می توان برگزاری جشنواره سراسری تئاتر ۵ دقیقه ای در مرداد ماه را مورد توجه قرار داد که به ابتکار جوانان هنرمند اهری چند سالی است که به مرکزیت اهر و با شرکت گروه های تئاتری از سراسر کشور در این شهر برگزار می شود.این جشنواره خود فرصت مغتنمی است که باید به نحو احسن از آن در جهت رشد و شکوفایی استعداد جوانان هنرمند منطقه و نیز اعتلای نام اهر و قره داغ استفاده کرد. دومین جشنواره موسیقی آشیقی در تیرماه و درخشش قره داغی ها در آن و برگزاری چهارمین جشنواره ورنی در شهریور ماه نیز جزو رویدادها و خبرهای مهم فرهنگی سال ۹۲ به شمار می آیند.
کسب رتبه اول فقر در شمالغرب کشور توسط اهر،خبر و حاشیه های گفتگوی فلاح و پرستویی، انصراف و یا ابراز عدم تمایل زودهنگام دینی برای شرکت در انتخابات آینده مجلس، درگیری ها و رابطه عجیب میان دو قطبی منادی،رضایی و فلاح،خلیلی، حواشی پیرامون دانشگاه آزاد و پیام نور اهر، مقابله فرماندار هریس با فلاح، ممنوعیت تردد خودروهای ارس پلاک در اهر،اصلاح طرح های ترافیکی بعضاً اشتباه و انجام اقدامات و طرح های ترافیکی هدفمند و مناسب در دوره فرماندهی جدید انتظامی شهرستان، رکود و سکون حاکم بر حوزه فرهنگ و هنر در بخش دولتی، تشکیل شرکت مس آذربایجان و مستقل شدن صنعت مس استان از دیگر خبرهای مهم سال ۱۳۹۲ شمسی در حوزه سیاسی- جغرافیایی اهر بودند که هر کدام در زمان خود مورد توجه قرار گرفته اند و می توان هریک از آنها را جداگانه مورد تحلیل و بررسی قرار داد، اما شاید در فرصتی دیگر.
برگرفته از وبلاگ آراز / مرتضی خضوعی