به گزارش«اهروصال»;قنبر اماني در سال 1347 در روستاي وجني از توابع شهرستان اهر ديده به جهان گشود. این شهید دفاع مقدس در دوران كودكی پدرش را كه مردی مومن بود از دست داد. وی تحصيلات ابتدايی خود را در این روستا به پايان رسانيد. با شروع انقلاب شكوهمند اسلامی به رهبری حضرت امام خمينی (ره) در تظاهرات و راهپيماييها شركت می نمود و به خاطر علاقه ای كه به انقلاب داشت، به عضويت نیروی بسیج درآمد. وی با شروع جنگ تحمیلی به جبهه های حق علیه باطل شتافت و به رزمندگان اسلام پیوست.
قنبر امانی در چندين عمليات از جمله عملیاتهای؛ قادر ، والفجر 8 ، کربلای 4 و کربلای 5 شرکت کرد. وی از نیروهای خط شکن گردان حبیب بن مظاهر بود و در واقع از غواصان زبده این گردان محسوب می شد.
این رزمنده اهری در عمليات والفجر 8 به شدت زخمي شد و بدون طی کامل دوره درمان بنا به ضرورت به جبهه بازگشت. وی در عمليات كربلاي 5 که بیستم دی ماه سال 1365 انجام شد، به فیض شهادت نائل آمد و به یاران شهید سیدالشهدا پیوست و برای هميشه در اذهان مردم انقلابي و شهیدپرور اهر ماندگار شد.
دوستان و همرزمان وی از رشادتها و تلاش های خستگی ناپذیر قنبر امانی در جبهه های غرب کشور روایت می کنند.
بر درد غربت من دارو اثر ندارد !
اسمعلی محمدی فرمانده سابق سپاه ناحیه اهر, یکی از دوستان و همرزمان شهید قنبر امانی از وی برایمان خاطرات شیرینی بازگو می کند:
عملیات والفجر8 بود که بنده با شهیدان قنبر امانی و محسن ابراهیم پور به نوعی ارتباط پیدا نمودم تقریبا دو روز بعد از انجام عملیات بنده مجروح گشته و روانه بیمارستان اصفهان شدم و از آنجا به بیمارستان شهدای تبریز انتقال یافتم در آنجا شهید بزرگوار قنبر امانی را دیدم که او نیز در آنجا بعلت مجروحیت بستری شده بود در برخورد با ایشان احساس کردم خیلی غمگین و ناراحت است سوال کردم چرا اینقدر ناراحتی؟ وی اظهار داشت: من با شهید محسن ابراهیم پور باهم بودیم و با خدا عهد بسته بودیم اگر شهید شویم ، باهم شهید شویم ولی آقا محسن شهید شدند و متاسفانه من جا ماندم ؛
بردردغربتمندارواثرندارد دیگرپسازرفیقانعمرمثمرندارد
بنده نیز گفتم ناراحت نباش ، خداوند در قرآن کریم می فرماید « من المومنین رجال صدوقوا ما عهدوا الله علیه فمنهم قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا » در میان مومنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند، صادقانه ایستاده اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.
بالاخره بعد از اینکه مجروحیت وی بهبود یافت و مجددا به مناطق جنگی اعزام شد، در عملیات کربلای 5 حضور داشت و در آنجا به آن عهد و پیمانی که با شهید ابراهیم پور بسته بود، رسید و به فیض شهادت نائل آمد.
کجارفتندآنرعناجوانانکجارفتندآنپـاکیزهجــانــان
همهبارسفربستندورفتندمراخـونینجگرکـردندورفتند
روياي صادقه
يكي دیگر از اعضای خانواده شهيد بزرگوار قنبر امانی از وی خاطراتی نقل می کند:
در عمليات والفجر 8 از ناحيه پا مجروح شده و به شيراز اعزام شده بود، در حال سپری كردن دوران مجروحيت بود كه همرزمش محسن ابراهيم پور به شهادت رسيد. وی بعد از شهادت محسن مدتی نيز دوران نقاهت مجروحيت را در منزل آن شهيد(كه نسبت فاميلی)هم داشتند سپری نمود در آن ايام شهيد قنبر خواب پر رمز و رازی ديده بود كه اجمالش بدين شرح است:
شهيد قنبر نقل می كرد كه خواب ديدم شهيد محسن به همراه حدودا 150 نفر كه همه ی آنها لباس سبز رنگ (شبيه دشداشه) پوشيده بودند از داخل شهر فاو به طرف مقری كه شهيد قنبر مستقر بوده در حال حركت هستند.
در حاليكه شهيد محسن جنازه همرزم و فرمانده دسته شهيد قنبر(شهيدمعصومی) را در آغوش داشته است وقتي به نز د وی (شهيد قنبر) می رسند شهيد محسن جنازه شهيد معصومی را جلوی شهيد قنبر گذاشته و می گويد اين هم جنازه فرمانده تو، سپس يك دست از لباسهايی كه آن 150 نفر به تن داشتند را به شهيد قنبر می دهد و به وی سفارش می كند كه فعلا آن را به گردنت بيانداز تا بعدا بپوشی.
بعد از رؤيای صادقه مذكور برای همه آشكار وقطعی شده بود آقا قنبر نيز در آينده ای نه چندان دور به همرزمان شهيدش خواهد پيوست، تا اينكه آن خواب الهام گونه در عمليات كربلاي 5 در تاريخ 19/10/65 در كربلای شلمچه تعبير شد و رزمنده دلاور و ياور گمنام امام امت پس از عمری جهاد فی سبيل الله و شركت در چندين عمليات شهد گوارای شهادت را سر كشيد و در قهقهه ای مستانه عند ربهم يرزقون شد.
ايشان در اوج گمنامي، جنگيد و شهيد شد لذا ميتوان گفت از مصاديق :عاش سعيدا و مات سعيدا است.
در پایان وصیت نامه این شهید گلگون کفن را نیز باهم می خوانیم و آرزو می کنیم که خداوند روزی ما را با آنها محشور گرداند:
وصيت نامه شهيد بزرگوار قنبر امانی
بسمه تعالی
ای كسانيكه ايمان آورديد جهت چيست كه چون امر شود كه برای جهاد در راه دين خدا خارج شويد چون بار گران به خاك زمين سخت دل بسته ايد آيا راضی به زندگانی دنيا عوض حيات ابدی آخرت شديد در صورتی كه متاع در پيش عالم آخرت بسيار اندك و ناچيز است. خدايا شكر می كنم كه به بنده حقيرو ذليل توفيق دادی در اين امتحان كه بندگانت را به امتحان مي كشی شركت كنم و تو را قسم می دهم به احترام خون اين شهداء كه تا به حال تو را نشناختیم تو خودت را بما بشناسان خدايا از تو می خواهم كه بما صبر عطا كني تا در برابر مشكلات و موانع و در سختيها جنگ كردن مقاوم باشيم خدايا از تو می خواهيم كه بما توفيق قدرت و نيرو بده تا در ميدان جنگ پايمان نلرزد و تا آخرين قطره خونی كه در بدنمان وجود دارد در راه رضای تو با دشمنان دين وقرآن مقابله كنيم .
خدايا تو ميدانی كه هيچ كدام از امام حسين ( ع) والاتر نيستيم و هيچ راه بهانه ای بر ما نيست خدايا بنده هم در اين راه مقدس كه حتی سرور شهيدان امام حسين ( ع) با خانواده عزيزش همگی به شهات رسيدند بايد از پدر و مادر و برا در جدا شوم و در اين راه مقدس به شهادت برسم .
خدايا بنده غير از تو اميد ديگري ندارم
خدايا تو خودت ما را ببخش و بيامرز:
و اما شما اي ملت هميشه در صحنه, بنده حقير كوچكتر از آن هستم كه به شما پيامی بدهم اين تنها پيام بنده است بلكه پيام تمام شهدا است كه همه شان گفتند و به سوی معبو دشان پر كشيدند .
اي برادران و ساير كسانيكه در مسجد و در مجلس امام حسين ( ع) هستيد و به يا ليتنا گوش ميدهيد اگر می خواهيد معنی و مفهوم يا ليتنا را بفهميد بيائيد به جبهه كه در آنجا امام حسين ( ع) را خواهيد شناخت و شعار ميدادند ولی زمانيكه جنگ شدت گرفت اكثرا كساني شدند كه از پشت به انقلاب اسلامي ضربه زدند ای كسانيكه به يا ليتنا گوش ميدهيد شما هم مثل آنها نباشيد و امام عزيز را تنها نگذاريد تا مبادا امام زمان از ما ناراحت باشد و كربلا رفتن، حسين وار جنگ كردن ميخواهيد.
و اما شما ای برادران و مادر و خواهران: آفتاب زندگی زود غروب ميكند. چه بهتر كه در اين مدت كم راه انسان, خدائی باشد و خدا راه خوب را به او نشان بدهد و خداوند به من توفيق داد كه در راه امام كه همان راه خداست جان بازم و اگر شما مرا به كربلا روانه كرده ايد كه در راه امام حسين ( ع) و شهداء جان بازم پس ديگر ناراحتي و بي تابي چرا؟
ما درجان: هر مالی خمسی دارد و بايد خمس آنرا داد و من فكر ميكنم بهترين ثروت تو فرزندانت هستند پس اگر در راه خدا شهيد شدم خمس فرزندانت حساب كن و وقتي خبر شهادتم را شنيديد دعا كنيد تا خدا مرا از شهدا جدا نكند و قرب انی شما را قبول كند و اصلا اظهار ناراحتی نكنيد تا دشمنان و منافقان بی خبر از اسلام شاد شوند و از شما برادران ميخواهم امام را دعا كنيد و از ته دل مقلد امام باشيد كه خط اصيل مكتب تعالی بخش اسلام است و تا نثار جان از امام و روحانيت مبارزدست نكشيد .
در آخر سخني چند به برادران پاسدار و فرماندهان عزيز انقلاب اسلامي دارم: برادران پاسدارو فرماندهان عزيز اسلام به موقعيت خويش آگاه باشيد و از نعمت پاسداری و فرماندهی بهره مند باشيد بايد بكوشيد كه از عهده اين امتحان الهی سرافراز و خود ساخته بيرون آئيد .
مبادا كه پاسدا ری و فرمانده بودن شما را بفريبد و به هلاكت اندازد پاسداری را وسيله تقرب به خدای تعالي و كسب فضائل كنيد پاسداری و فرماندهی را با فروتنی و مهربانی وگذشت وايثار و امانت و صدق و صفا رحمت و محبت بياميزيد تا اين بار سنگين و امانت الهی را به سر منزل مقصود برسانيد و توشه راه آخرت را از همين جا با خود برداريد و در آخراز همه شما عزيزان می خواهم بنده حقير را حلال كنيد واز تمامي دوستان و آشنايان برايم حليت بطلبيد .
( و السلام عليكم و رحمه الله وبركاته)
خدايا خدايا تا انقلاب مهدی خمينی را نگهدار .
12/9/65 آذر ماه چهارشنبه ساعت 12 ظهر "