«تبریز دار» بهترین عنوانی است که می توان بر پست دولتی علیرضا بیگی نهاد، او در تمام مدت حضورش در راس قدرتمندترین نهاد دولتی در استان آذربایجان شرقی نشان داد که وسعت و توان مدیریتش محدود به شهر تبریز بوده است.او نشان داد که یک ذهن تمرکزگرا چگونه می تواند «تمرکرگرایی» را در یک استان به وسعت آذربایجان شرقی نهادینه و همه گیر کند.
در باب تمرکزگرایی نامبارکی که به مدد تلاش شبانه روزی آقای بیگی و همکاران وی ، همچون بختک بر آسمان آذربایجان سایه گسترانیده است بیش از این نیازی به روشنگری نیست و در این مجال تنها تک جمله ای ماندگار از آقای بیگی را خواهم شکفات که می توان گفت نشانگر افکار و خط مشی وی در دوران حضورش در استانداری آذربایجان شرقی است و به اعتقاد من یادگار آقای بیگی بجای آن عکس که وی را در مناطق زلزله زده و در کنار یک کودک نشان می دهد،همین تک جمله ی است که اخیراً افاضه فرموده اند.
«شهرستانهای استان هویت مستقل از تبریز ندارند»
جناب بیگی روزهای آخر حضورش در استانداری تبریز را می گذارند و تامل بیش از این بر روی سخنان ایشان را اتلاف وقتی بیش نمی دانم و تنها چند نکته را احیاناً جهت تنویر افکار دوستانی همچون ایشان معروض می دارم.
1- اندیشمندان «هویت» را در سه لایه خاکی؛(تاریخ،جغرافیا،دولت)، خونی؛(ریشه،نژاد،ترکیب)،فرهنگی (زبان،مذهب،علم،هنر) و در چهار گروه فردی،جمعی،ملی و فراملی تعریف می کنند.بر پایه این مستندات حتی می توان برای یک نوزاد یک روزه یا یک خانواده سه نفره و یا یک محله کوچک در یک شهر هویت مستقل تعریف کرد که در عین مستقل و تک رنگ بودن در درون و در پیوند با جمع و جمع های بزرگتر نیز قابل تعریف هستند.
2- در بحث هویت، شهرستان های آذربایجان شرقی در بهترین حالت تنها مشترکاتی با تبریز دارند، همچنان که با ارومیه و یا تهران دارند.بر پایه شناخت ما از مفهوم «هویت» هر فرد و جمعی می تواند بر پایه تاریخ،جغرافیا،دولت،ریشه،نژاد،زبان و مذهبی که هویتش با آنها تعریف می شود نسبت به فرد و یا جمعی دیگر «هویت» مستقل داشته باشد و دقیقاً بر پایه همین ویژگی ها می تواند با فرد و جمع دیگر دارای هویتی مشابه باشد.به عنوان مثال مردم اهر با استناد به گذاره های دولت(کشور و ملیت)،نژاد،زبان و مذهب با مردم تبریز هویت جمعی و ملی یکسان دارند اما در تاریخ،جغرافیا وفرهنگ علیرغم داشتن اشتراکات کلی حداقل در سطح منطقه ای دارای ویزگی های متفاوتی نسبت بهم هستند که آنها را از این منظر نمی توان در زیر یک چتر با عنوان هویت یکسان تعریف کرد.یا در مثالی دیگر مردم اهر با استناد به گذاره های دولت(کشور و ملیت)،دین و تاریخ اشتراکاتی عمیق با مردم کردستان و یا خوزستان دارند اما در جغرافیا،نژاد،زبان،مذهب و فرهنگ نمی توان آنها را با هویتی یکسان تعریف کرد.
هر انسان و هر جمعی از او و بلکه هر پدیده ای در این عالم برای خود هویت مستقل دارد که می تواند در جمع های متعددی قرار گرفته و با حفظ هویت منحصربفرد خود با اعضای آن جمع هویتی جمعی،ملی و فراملی را شکل دهد.
با دانستن نکات فوق آیا شایسته نیست که در این مجال از آقای بیگی بپرسیم بر پایه کدام اندیشه و با استناد به کدام تعریف از مفهوم «هویت» شهرستان ها و مردم آذربایجان شرقی(منهای) تبریز را شایسته داشتن یک «هویت مستقل» نمی داند؟
آیا نداشتن «هویت مستقل» مترادف با «نداشتن هویت» و یا همان «بی هویتی» نیست؟
آیا این ادعای موهن، توهینی آشکار به مردم آذربایجان شرقی نیست؟
... بدرود جناب بیگی!
منبع: وبلاگ آراز