در سال1329 در مشهد متولد شد. اولين مجموعه شعرش در سال 1356 با عنوان"بر فراز چار عناصر"و دومين مجموعه اش به نام "باغي در منقار بلبلي"در سال 1370منتشر شد. سال 1373 نيز "از نو تازه شويم"را منتشر كرد. از مجموعه شعرهاي ديگر او مي توان به "گزيده ادبيات معاصر"و "كاش"اشاره كرد . كلاهي اهري داستان هم مي نويسد . حاصل فعاليتش در اين حوزه به تازگي در قالب يك مجموعه داستان با عنوان"دامنه هاي پري آباد"منتشر شده است. .
چند شعر از محمدباقر كلاهي اهريخودم
خودم بودم پروانه اي كه داشتم مي آمدم
و كوچه اي گود بود كه مثل صدف در خانه ي پريزاد بود
پريزادي كه اسم پروانه ها را بداند
به جاي گلها مي نشيند و پروانه ها را صيد مي كند
بالهايشان را با سنجاق مي چسباند روي تلق سبز
مي گذاردشان پشت صفحه تلق
و صفحه بعدي را ورق مي زند
من حالا در بهشت پروانه ها
به سكوت و جاويداني رسيده ام
و در قطار پروانه ها
پادشاهي هستم
در يك سلسله ي دور و دراز
كوچه اقاقي
بهار صداي گمشده اي دارد
و كدام داستان است
كه بي بهار و بنفشه به ابتدا و جواني برسد، بي بهار
بي بهار گلها هستند اما در كلمات
بي بهار شكوفه ها هستند، اما در پرده هاي ابريشمي
بي بهار بلبل ها هستند اما در داستان هاي مكرر
و من و تو هستيم ولي بي بهار
گفتم در كوچه اقاقي پچپچه كوتاهي ست
كه در ميان دو پنجره تقسيم مي شود
اما پنجره هاي كوتاه چه دارند بگويند
براي مردماني كه اقاقي را از ياد برده اند.
فدا
چه فايده از عشقي كه به كامم نبود
مكتوبم را گذاشته ام لب ايوان
و پول پاكت و مزد شانه سر را پرداختم
بلقيسم رفته بود سينما
تا درس بخواند من در ايوان مي ديدمش
و تا گيسوهايش را بيارايد
آيينه اش را دزديدم، چه خوب
بگذار تا بگويم زيبا بودي
اما عصر كه در باران تنها ماندي
به جاي فانوس ها دلم برايت سوخته بود
تا عاشقت نيايد
و نگويد: فدا!
ماه
ماه آمد و دندانه ها را شمرد
و عكس ها را در آيينه رؤيت كرد
پرسيد ما به كجا رفته ايم
در ميان اين شنزار
در اين غبار
با ماه بگو تا باز آيد
وانگه ما را بنگرد
كه يا سنگي هستيم
يا كبوتري.
منبع: وب سایت شاعر