بنام خدا
سؤال شرعی از آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی):
بنام خدا ، با سلام و صلوات بر محمد(ص) و آل محمد(ص)
اگر تعدادی از اهالی روستایی، بدون استیفای حقوقشان و تعدادی دیگر هم بدون کمترین رضایتی و بدون دریافت هیچگونه مبلغی،از محل زندگی اجدادشان اخراج شوند و در چنین محلی ماشین آلات صنعتی به راه انداخته و کسب درآمد شود، آیا چنین محلی غصبی محسوب می شود؟ کسب درآمد و نماز خواندن در چنین محلی چه حکمی دارد؟
استفتاء مقام عظمای ولایت (دامة برکاته):
بنام خدا-سلام
پاسخ
اگر آن محل ملک شخصی اهالی بوده و آنها را به زور و بدون رضایت مالکان و صاحبان بیرون کرده اند آن املاک غصبی محسوب می شود و کسب درآمد در آن جا جایز نیست و همچنین نماز در آن جا بدون اجازه مالکان و صاحبان آن، باطل است.
ظلم نامه سونگون واهالی سونگون
قبل از ورود به موضوع تأسف آور این ظلمنامه می خواهم بحث را با توصیفی زیبا و دلنشین شروع کنم هرچند که تا به حال به سرانجامی ازاین نوع منتهی نشده است.
می خواهم زندگی یک روزه از هر فصل در روستای سونگون راتوصیف کنم تا هر خواننده ای اگرچنین زندگی ائی راتجربه نکرده است حداقل توصیف آن را بخواند، شروع توصیف را با اولین فصل سال آغاز میکنم.
بهار
بهار در سونگون چه تغییراتی را بوجود می آورد ویا این طوربگویم سونگون دربهار چه شمایلی برخود می گرفت؟ صبح یک روز بهاری در سونگون، با باز کردن گوشه ای از پنجره خود را به رخ می کشد با کنار رفتن پرده پنجره اولین منظره، کوههای سربه فلک کشیده ای بود که تا چشم کار می کرد پوشیده از جنگلهای تو در تو بود. اما اگر پا را از باز کردن پنجره فراتر می گذاشتید و پنجره را به روی خود می گشودید، نغمه بلبلان و آواز کبک ها گوش هر شنونده ای را نوازش می داد گاهی از میان جنگلهای انبوه و دره های جوان میان کوهها، حرکت ناز کنان جویبارها را هم می توانستیم مشاهده کنیم.
با طلوع خورشید اهالی صبحانه لذیذ خود را که حاصل دست رنج خودشان بود با سرشیر، عسل طبیعی، ساری یاغ و سایر فرآورده های لبنی صرف می کردند.
سپس سرازیر شدن گوسفندان و سایر احشام به اطراف کوهها ودشتها طراوت زندگی را کاملاٌ نمایان می کرد. کشاورزان مزارع خود را برای فصل برداشت آماده می کردند. کودکان در مراتع نزدیک روستا به سیر می پرداختند و قارچ و سایر خوردنیهای طبیعی جمع می کردند بازگشت بچه ها به روستا دارای فرقی با قبل از رفتن آنها به دشت داشت و آن این بود که جامۀ همۀ آنها تا زانو رنگ طلایی به خود گرفته بود و آنها چیزی نبود جز گردۀ گلهای صحرا که بطور مضاعف کنار همدیگر قرار گرفته بودند.
هنگام عصر بازگشت گوسفندان به روستا هم منظره ای را بوجود می آورد که نمی توان آن را تنها با نوشتن بر روی کاغذ توصیف کرد، دوشیدن گوسفندان توسط زنان روستا برکت دشت را برسر سفره ها می آورد، شیر دوشیده شده رایحۀ گلهای صحرا را به مشام می رساند. چاشنی شبانۀ هر خانواده معمولاٌ متشکل از گوشتی بود که هر خانواده ای خود پرورده است.
نیاز آب روستا را چشمه ای تأمین می کرد که در وسط روستا قرارداشت و میزان آب آن در هر فصلی یکسان بود آب فراوان این چشمه خیلی گوارا وخنک بود طوری که دریک روز گرم نگه داشتن یکسرۀ دست در داخل آن از شدت خنکی به سختی ممکن بود. وصف این چند سطر تنها گوشه ای از طراوت بهاری سونگون بود.
تابستان
حال فصل تابستان، تابستان سونگون حقیقتاَ فصل تلاش شبانه روزی برای اهالی سونگون بود،
طی فصل برداشت علاوه بر غذاهای خانگی شکار پرندگان وحشی و تهیه کبابی لذیذ حین کار در مزارع هم در زمرۀ لذایذ کم نظیر سونگون بود. سوار بر اسب و گذشتن ازمیان جنگل، چه کسی چنین تجربه ای دارد؟ اگر شما چنین موقعیتی را تجربه نکرده اید، دقت کنید تا من برایتان توصیف کنم، اگرشما درسونگون این کار را می کردید، این کار مستلزم این بود که هر لحظه سرخود را به یال اسب نزدیک می کردید تا شاخه های درختان جنگلی به شما برخورد نکند علاوه بر آن عبور ناگهانی پرندگان هم ممکن بود شما را غافل گیر کند و اگر بومی منطقه نبودید ممکن بود این شرایط افتادن شما را از زین اسب مهیا کند، عیب ندارد که برروی زین باشید و یا افسار اسب راخودتان بکشید، آنچه چشم شما را خیره می کند درختانی است که گویا شما را محکم در آغوش گرفته اند و گلهایی که وجب به وجب نظاره گرتان هستند حضور مهمانان شهری در تابستان سونگون محفل اهالی را گرم تر میکرد.
پائیز
شروع فصل پاییز در سونگون، فقط به معنای شروع فصل خزان نیست، پاییز در سونگون در ادامه فصل برداشت قرار دارد و تقریباٌ تا اواسط فصل کوشش اهالی در مزارع قابل مشاهده بود، پاییز سونگون فصل رسیدن میوه ها هم بود؛ آلوچه، گلابی وسیب مخصوص و سایر میوه های سونگون در فصل پاییز قابل استفاده بود وکم کم شکار کبک هم گوشت لذیذ این پرنده را بر وعده های غذایی اهالی می افزود. چهرۀ پاییز سونگون چهره ای رنگارنگ بود، در اواخر پاییز، باد خزان رنگ برگ های درختان را تنها به رنگ زرد تبدیل نمی کرد بلکه درکنار رنگ زرد رنگهای قرمز، زرشکی، قهوه ای برگها را هم می توانستیم ببینیم، وجود رنگهای متنوع از این قبیل، جنگلی رنگارنگ در پاییز سونگون را بوجود آورده بود.
زمستان
زمستان سونگون،حقیقتاَ زمستان بود شدت برف، کوه ها را به شکل تخم مرغ هائی با سایزبزرگ درمی آورد اما این شدت نعمت الهی زندگی اهالی را از شور نمی انداخت فصل زمستان سونگون را می توان فصل شکار کبک نام نهاد. کمتر خانواده ای را میتوان پیدا کرد که در زمستان وعده ای گوشت کبک نداشته باشند، گویا خداوند کبکها را ارزانی این اهالی کرده بود هر چقدر شکار می شدند بر تعدادشان افزوده می شد در زمستان غذایی با نام "قوورمالیق"هم لذت بخش بود این غذای آماده در واقع گوشت طبغ شده گوسفند بود که در فصول تابستان و پاییز بعد از طبغ شدن در داخل روغن خود همان گوسفند در درون ظرفی سفالی با نام "شیرری"قرار می گرفت و در زمستان درست کردن آبگوشت و یا سایر غذاها، لذت بخش ترین غذاها درکنار آبگوشت کبک بود. سنت حسنه در زمستان های سونگون، مهمانی شبانه در خانه اقوام با نام"گئجه شملیگی"بود در این شبها تا ساعت ها اقوام در اطراف کرسی خانواده جمع می شدند و می گفتند و می خندیدند و معمولاٌ در این مهمانی پذیرائی ساده ای با خشکبار محلی و گندم بوداده صورت می گرفت که بر روی کرسی قرار داده شده بود. بگو و بخند تا نیمه شب ادامه می یافت و درآخرهنگام خداحافظی جملۀ معمول "گئجه ز خئیره قالسین"می بود.
زندگی درسونگون با این روال جریان داشت، همه درکنار هم خوب وخوش بودیم اما این خوشی را ازما گرفتند و به جایش جام زهری را به دستمان دادند که یا باید می خوردیم ویا از شدت تشنگی جان به جان آفرین تسلیم می کردیم. پایان دادن به این زندگی خوش آیند از زمانی آغاز شد که زمزمۀ آغاز فعالیتهای معدنی در اطراف روستا به گوش می رسید، کم کم افرادی در اطراف دیده می شد که گفته می شد برای نمونه برداری می آیند، اهالی مهمان نواز روستا از آنجا که غرض اصلی این افراد را نمی دانستند معمولاَ با این افراد با روئی خوش استقبال می کردند حتی تعداد زیادی از آنها در روستا پذیرائی می شدند، رفته رفته بر تعداد این افراد افزوده شد و در نزدیکی روستا در زمینی که به رایگان در اختیار آنان قرارداده شده بود محلی برای اسکان خودشان بوجود آوردند و در این محل در کنار ساخت و ساز ها تعدادی کانکس هم استقرار یافت، با ایجاد این مرکز کارشان سرعت بیشتری یافت. رفت وآمد این افراد در نهایت با ورود ماشین آلات سنگین به اطراف روستا همراه شد آنها برای این کار راه هائی را با بولدوزر کشیدند.
کشیدن این راهها زمانی حساس تر شد که ادامه این راه از کنار آرامگاه روستا عبور می کرد که باعث زیرخاک ماندن تعدادی از قبور می شد که با اعتراض اهالی مواجه شد ازجمله مرحوم "علی اصغر پوراسمعیل "بود که قبر پدر مرحومش در مسیر این طرح قرار می گرفت؛ وی به آنها اعتراض کرد که بالاخره با در نظر گرفتن شرایط آرامگاه راه مورد نظر از کنار آرامگاه و درست از وسط روستای سونگون کشیده شد تعدادی از ملک های روستائیان نیز در مسیر طرح افتاد اما بخاطر حفظ قبرستان اهالی راضی شدند. از آن زمان به بعد راهها یکی پس از دیگری در میان جنگل ها و مراتع روستا کشیده می شد. اینکار باعث بوجود آمدن پرتگاههایی بلند بر سر راه اهالی در جنگل ها و مراتع بود با تغییر محیط اطراف روستا که در واقع عمده ترین منبع فعالیت اهالی بود، فعالیت و رفت آمد اهالی و احشام با مشکل مواجه شد و گاهی اهالی مجبور بودند راه خود را از راهی که سالها رفت وآمد کرده بودند به دلیل بوجود آمدن پرتگاه بوسیله بولدوزر تغییر دهند و از راه دیگری خود را به روستا برسانند این مسـأله اولین تحفۀ فعالیتهای معدن در سونگون به اهالی بومی روستای سونگون بود.
فعالیت این افراد تنها به ایجاد مشکل با ایجاد پرتگاه ها محدود نشد، بلکه آنها کم کم از تخلیه و تخریب روستا هم سخن به میان آوردند. روزی فرا رسید که قدم بر پشت بام های مردم گذاشتند و گفتند می خواهیم چگونگی انتقال روستا را بررسی کنیم، با این بهانه که رفت و آمد داخل روستا زیاد شده و برای نوامیس شما خوب نیست و روستای جدید سونگون در محلی دیگر موسوم به «دره بوغازی» با تمامی امکانات ساخته خواهد شد این کار آنها با اعتراض اهالی روبرو شد. در مراجعات بعدی برای اعتراض هم مانعی آورده بودند و آن حضور سربازان نیروی انتظامی بود هرچند که هنوز تعدادی از اهالی نظامیان را باعنوان امنیه خطاب می کردند، اما دیدگاه شان در دوره جمهوری اسلامی همان دیدگاهی نبود که به نظامی امنیه گفته می شده است، بلکه با پیروزی انقلاب اسلامی ایران مردم سرباز و نظامی را نماد اقتدار مشروع حاکمیت شرع می دانستند؛ اما همین سربازان با ضرب وشتم اهالی را دچار تشویش می کردند تا اهالی طبق خواسته خریداران روستا عمل کنند در همین اثناء حتی سربازان وارد خانه اهالی روستا شده و با لگد شیر در حال پخت روی تنور را به داخل تنور روشن می ریختند، اهالی روستا با دیدن این وضعیت که در واقع آن را اجرای حکم حکومتی می دانستند خود را در راهی بی بازگشت می دیدند که راهی جز قبول خواسته خریداران روستا نداشتند.
هنوز همۀ اهالی بطور کامل از روستا خارج نشده بودند که کار تخریب قسمتهائی از روستا با بولدوزرها آغاز شد حین تخریب بر اثر افتادن تیر برقی که یک سال از عمر استفاده شان گذشته بود، چیزی نمانده بود که پسری هشت ساله به نام "فیروز پورنامور"زیرهمان تیر برق جان خود را از دست بدهد. انبارعلوفۀ زن بیوه ای قبل از آنکه خود وی از روستا خارج شود و اموالش را خارج کند بر روی حاصل یک سال دست رنج اش خراب شد و زیرخاک رفت. بولدوزرها همۀ این کارها را در احاطه کامل سربازان نیروی انتظامی انجام می دادند، وقتی اهالی در این موقعیت گیر کردند به ناچار راه چاره را از خریداران معدن خواستند آنها اهالی را به ثبت اسنادی در شهرستان اهر راهنمایی کردند که باید برای معامله روستا به همان ثبت اسناد مراجعه کنند به گفتۀ اهالی روستا در همان ثبت اسناد، بر روی میز مقابل هر یک از اهالی یک برگ سفیدی قرار دادند و از آنها خواستند که بر روی آن کاغذ سفید اثر انگشت بگذارند، تا خود آنها بعداٌ کار نوشتن سند معامله را ترتیب دهند، اهالی ساده لوح و رها شده از دست ضرب و شتم در روستا به ناچار اثر انگشت را بر روی کاغذهای سفید گذاشتند البته در میان این اهالی کسانی هم بودند که تن به این کار ندادند آنها هم بدون دریافت هیچگونه وجهی مجبور به ترک روستا شدند آنهائی هم که اثر انگشت گذاشته بودند با دریافت مبلغی که با آن حتی برخی از اهالی نتوانستند خانه ای حاشیه ای در شهر بخرند، محل زندگی خود را ترک کردند، بلافاصله بعد از ترک روستا، باقیماندۀ روستای سونگون بطور کامل تخریب شد و آثار آن را از منطقه پاک کردند.
تعدادی از اهالی که توان تحمل چنین ظلمی را نداشتند به اطراف روستای خودشان بازگشتند و با نصب چادر خواهان زندگی در ملک خودشان بودند که این بار خریداران روستا که زمانی همین اهالی با نان و نمک روستا از آنها پذیرایی می کردند با آوردن مأمور نیروی انتظامی از ورزقان کار خودشان را کردند اما این بار از روستایشان اخراج نکردند چرا که دیگر روستایی در کار نبود بلکه این بار همین اهالی که قسمت کثیرشان متشکل از ریش سفیدان روستا بودند با بی احترامی ضرب و شتم با باتومهای سربازها راهی زندان اهر شدند با چند روز زندانی شدن اهالی در زندان اهر با اعتراض خانواده هایشان و بردن شکوائیه به استانداری با وثیقه و پرداخت جریمه و اخذ تعهد آزاد شدند اما این آزادی به معنی آزادی حقیقی نبود بلکه جور روزگار دنیایی به این بزرگی را برای اهالی سونگون به زندانی تنگ و تاریک تبدیل کرده بود طوری که تعدادی از این اهالی تحمل این شرایط را نیاوردند. یکی از این اهالی آقای"التفات اسد پور"بود که بعد از آزادی از زندان اهر در اثر شدت درد اخراج اجباری از وطن سکته کرد و بعد از سپری کردن چند ماهۀ بی زبان و بی حرکت دار فانی را وداع گفت علاوه مرحوم "التفات اسدپور"آقای "حاج اصغر رضانژاد"هم نتوانست ظلم وارده بر وطن را تحمل کند آن مرحوم که مدام در صحبت هایش از واژه "تورپاغیم"استفاده می کرد مدتی بعد از آزادی از زندان اهر دق مرگ شد و تا آخرین نفسش باز هم "تورپاغیم -تورپاغیم "میگفت. از آن زمان به بعد هر سونگونی دردی بزرگ در دل دارد و آن درد استیفای حقوق خود از ظالمان است که به دور از چشم قانون و برخلاف اصول و ارزشهای بر حق نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران اقدام به هتک حرمت واخراج اهالی یک روستا از سرزمین آباء و اجدادشان کرده اند.
سونگونی هایی که از روستای خودشان اخراج شده اند به استثنای چند نفری که در اوایل در معدن اشتغال یافته اند معمولاً در حاشیه شهرهای بزرگ به دست فروشی و کارگری مشغول شدند و جوانان تحصیل کردۀ شان هم با بیکاری دست و پنجه نرم می کنند و نمی توانند در محلی که روزگاری ملک آباء و اجدادیشان بود و پدرانشان خون دل و رنج دوران را در دست و پنجه نرم کردن با خاک سرسخت و زمستان سوزناک و مه آلودش با جان و دل اجین کرده بودند و در در سایه زحمتهای طاقت فرسا، روزگاری در آنجا برو و بیایی برای خود داشتند مشغول به کاری آبرومند شوند. هرچند که هنوز هیچ یک از مسئولین معدن مس سونگون رسماً ممنوعیت اشتغال اهالی سونگون در معدن مس سونگون را اعلام نکرده است ولی شواهد به طور کامل حاکی از این حقیقت است!
در استخدام اخیر مجتمع مس سونگون متولدین شهرستانهای اهر و ورزقان بومی نامیده شدند اما فرزندان روستائیان سونگون در زمین آباء و اجدادی خود بیگانه تلقی شدند و به بهانه متولد شدن در تبریز از این امتیاز برخودار نشده و اجازه ورود آنان به جلسه آزمون صادر نشد، روستائیانیکه نه به خواست خود، بلکه به جور همین شرکت از سرزمین خود بیرون شدند . این بی مهری تا حدی است که با وجود استخدام خارج از روال آزمونهای استخدامی افراد در مس سونگون توسط مسئولین این شرکت، اهالی سونگون با وجود قبولی در آزمون استخدامی این شرکت راه داده نمی شوند مثال بارز این مسئله آقای "فیروز پورنامور "است همان جوانی که زمان تخلیه روستا 8سال داشت ونزدیک بود جان خود را در آن زمان از دست بدهد که با وجود قبولی در آزمون استخدامی، اشتغال وی رد شد. (ردیف ۸۶)
مسئله ممنوعیت اشتغال اهالی سونگون در شرکت مس سونگون درحالی ادامه می یابد که مسئولین سابق این شرکت بعد از تخلیه روستا کتباً متعهد شده بودند که هر یک از جوانان اهل سونگون که به سن اشتغال می رسند شرکت مس سونگون متعهد میشود اشتغال آنها را در این شرکت فراهم نماید! و برای سالمندان و از کار افتادگان نیز مستمری بازنشستگی پرداخت کنند! اما همگی این وعده و عیدها جز فریب و شعار نبود و هیچ کدام از آنها تا کنون محقق نشده!!؟ کدام عقل و منطق بیکاری و مستأجر بودن اهالی سرزمینی را قبول می کند که 40% نیاز مس جمهوری اسلامی ایران را تأمین می کند؟ کدام عقل و منطقی قبول می کند که ساکن اصلی چنین سرزمینی ای اجارۀ ماهانه یک خانه حاشیه ای را به سختی با دست فروشی و کار آزاد در بیاورد؟
هنوز هم هستند خانواده هایی که از زمان تخلیه روستای سونگون در سال 72 تا به حال نتوانسته اند برای خود سر پناهی
تهیه کنند.
1-خانواده ای با چهار دختر و سه پسر شغل آزاد و بیکار
2-خانواده ای با سه دختر
و ...
حال گویا تراژدی ما ادامه دار است مدتهاست که یواش یواش بوی ممنوعیت ورود اهالی سونگون به محل معدن مس سونگون هم به مشام میرسد بطوری که هر سونگونی که به ورودی معدن میرسد و می خواهد حداقل برای خواندن فاتحه ای به سر مزار اقوام خودشان بروند با سختگیریهای غیر عادی مواجه می شوند و گاهی ساعتها در ورودی معدن نگه داشته می شوند، حالا که صحبت از مزار اقوام به میان آمد این نیز به مسأله روز اهالی سونگون تبدیل شده است.
مسئولین معدن در مقابل حق زیارت قبور اهالی سونگون حرفی برای گفتن ندارند و شاید برای همین هم می خواهند این حق را هم از دست آنها خارج سازند. به گفتۀ خودشان بیش از یک سال است که بطور یک جانبه بر روی انتقال آرامگاه سونگون کار کرده اند تا موانع شرعی و قانونی آن را حل کنند ؟!!! و طی اطلاعیه ای از اهالی خواسته اند تا برای انجام مراسمات شرعی و قانونی انتقال اجساد اموات و تکمیل فرم به دفتر مس سونگون در ورزقان مراجعه کنند.
متن این اطلاعیه این پیام را می رساند که باز هم هوای تحقیر کردن اهالی روستای سونگون در سر مسئولین امروزی معدن سونگون هم وجود دارد. اولاً اگر این مسئله یک مسئله ی دو جانبه میان معدن مس سونگون و اهالی سونگون است چطور آنها بدون اطلاع اهالی به گفته ی خودشان بیش از یک سال است که یک جانبه مشغول فراهم سازی شرایط انتقال اجساد هستند؟ آیا با اهالی سونگون شراکت پدری دارند؟ و آیا خود آنان حاضرند قبر اموات خود را نبش کنند و در کنار اموات روستائیان سونگون دفن کنند؟ ثانیاً به هماهنگی کدام یک از اهالی سونگون اقدام به متروک اعلام کردن آرامگاه سونگون کردند؟ اما همین مسئولین معدن سونگون بدانند که نه دیگر زمان اربابیت آنهاست که بخواهند مثلأ با پول خود هر کاری انجام دهند و با برداشتن آرامگاه سونگون بطور کلی هویت سونگون اهالی سونگون را محو کنند و دیگر حکم ممنوعیت ورود آنها به معدن مس سونگون را هم همانند ممنوعیت اشتغال شان در این معدن به مرحله ی اجرا برسانند،
مسئله ی آرامگاه سونگون نمود بارز ضرب المثل آذربایجانی "إشینه - إشینه گلدی چیخدی اوجاق باشینا"می باشد. دیگر زیاده رویشان تا آنجا رسید که به جای اهالی برای اموات آنها تصمیم میگیرند. آقایان بدانید، بیش از سی و چهار سال است که در این مملکت با رهبریت عظیم الشأن حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) انقلاب اسلامی به وقوع پیوسته است و ملت ایران با قوانین انسان ساز اسلام اداره میشود اگر امثال شما در سال 72 به دور از چشم قانون دست به قانون شکنی زده اند (که انشاءالله به دست قانون به سزای اعمال خودشان خواهند رسید) این مسئله برایتان این توهم را بوجود نیاورد که شما هم در سال 92 میتوانید همان قانون شکنی را تکرار کنید، نه، امروز جوانان ولایتمدار و آگاه سونگون این امکان را به شما نخواهند داد بلکه اقدامات گذشتۀ تان را هم به دست قانون خواهند داد . همین جوانان با اعتماد به آرمان های مقدس امام خمینی (رحمت الله علیه) و با رجوع به قانون اسلام و تحت راهنمائیهای راه گشای رهبر عزیزشان حضرت آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی) همه ی حقوق از دست رفته ی خودشان را استیفا خواهند کرد.
به قلم یکی از دوستان نقل قول جمعی از ریش سفیدان سونگون
منبع: وبلاگ سونگون سسی