منبع: برگرفته از وبلاگ يوخا-۲۳/۱۱/۹۱
وارد ورزقان كه مي شويم بنرهاي حاوي تصوير استاندار حاكي از سفر او به ورزقان است. شهري كه همچون برادران همسايه اش قريب پنج هزار لرزه را به جان خريده است. ساخت و ساز در ورزقان به چشم نمي خورد و مردمش به خانه هاي ترك خورده هم كه آمد و شد داشته باشند، اغلب در كانكس است كه خواب كم خوفي را به صبح مي رسانند. ساخت و ساز حتي در روستاها هم به خاطر سرما متوقف است اما ساخت و ساز خانه هاي شهري چنان كه بايد در گزارش هاي مستمر مسئولان از آمار بازسازي ها جايگاه خود را نيافت.
بين راه، راننده مي گفت كه بسياري از ورزقاني ها از اين شهر رفته اند. همين را ميوه فروشي در سه راهي سونگون هم تكرار كرد. چيزي كه پيش تر نماينده ورزقان و خاروانا هم گفته بود. ورزقان تازه داشت پا مي گرفت و جان مي گرفت اما حالا سخت خسته ي زلزله هاست و شور نسبي پيش از 21 مرداد را هم از دست داده است. دست خط كودكي بر ديوار خانه ي فروريخته روستايي به ذهنم مي آيد كه نوشته بود« زلزله خانه ما را ويران كرد. زلزله نامرد است». در كنار نامردي زلزله و نامرادي روزگار اما قره داغ مرد است و آزاده. همچنان ايستاده است و نمي ميرد.
و يا شعري در پايان انشاي دانش آموز « حميده » كه نوشته است:
گؤزلريم يولدادير قولاغيم سسده اؤره گيم چئرپينير بو دار قفسده
باش قويوب حسرتين قوللاري اوسته هله ده سئويريم، سئويرم وطنيم سني
با چند ايراني نوع دوست همراه بودم كه كارشان هديه كانكس بود. در كنار خياباني چند شهروند ورزقاني سفره دلشان را پيش ما گشودند. بانويي كهنسال كه مي گفت دخترم ازدواج كرده و مشكل تأمين جهيزيه اش را دارم، از همسر بيمارش هم گفت و كلي مدارك پزشكي هم همراهش بود. مي گفت بخاري درست و حسابي در خانه نداريم و.....در ذهنم مي آيد كه با پول بنرهاي خوش آمدگويي و پارچه نوشته ها براي استاندار در ورزقان مي شد مشكل همين يك شهروند برطرف گردد. مردي ميانسال هم از مشكلاتش گفت، گفتم چرا به نماينده تان مراجعه نمي كنيد و او گفت « نماينده ما خودش از ما هم عزادارتر است و انصاف نيست بريزيم سر او و آلامش را بيشتر كنيم».
در مسير ورزقان ـ خاروانا، روستاهايي هستند كه خانه هاي نوساخت زيادي نيمه كاره تعدادشان از خانه هاي تمام شده بسيار بيشتر است. در شمال غرب ورزقان روستاهاي بزرگي هستند كه چون خود ورزقان لرزيده اند و خوف سكونت هنوز در دل اهالي شان هست. با مردمش كه صحبت مي كني مي گويند كانكس لازم داريم اما مسئولان حرف ديگري مي زنند. آن ها مي گويند 9600 واحد مسكوني روستاييان دائمي تمام شده و باقي مانده 18500 واحد متعلق به روستاييان فصلي است. مي گويند هم اكنون مردم زلزله زده روستاها يا در خانه نوساخت شان هستند و يا در كانكس. نتيجه ي اين سخن روشن است و آن اين كه روستاييان فصلي كه در شهر خانه دارند، به خانه هاي خود در شهرها نمي روند و در كانكس مانده اند. اما معلوم نيست چرا روستايياني كه در شهر خانه دارند، بايد زمستان سرد را در كانكس زندگي كنند و يا به زير سقف هاي ترك خورده بروند و منتظر كانكس بمانند. مسئولان حتي از روستاييان فصلي گلايه هم دارند و گاه مي گويند آنها مانع كار مي شوند. باز پرسشي اينجاست و آن اين كه فرض كنيم در اين زلزله تمامي 18500 خانه ويران شده در روستاها واقعاً متعلق به روستاييان دائمي بودند، آن وقت چه مي گفتيم و از چه و از كه گلايه مي كرديم. اين همه اما باز نافي كارهاي انجام شده و نيت هاي خير و كوشش هاي صادقانه نيست.
در يكي از روستاهاي غرب ورزقان بوديم و جرثقيلي كه حامل يكي از كانكس ها بود، در گِل گرفتار آمد و از حركت باز ايستاد. سعي حاضران كارگر نيفتاد و خودروهاي ديگر هم كاري از دست شان برنيامد. مردي ميانسال كه جوان مي نمود و لُر بود و فارسي و تركي و انگليسي اش نيز عالي بود، چنگال جرثقيل در درختي بست و جرثقيل خود را از گِل بيرون آورد. توجه ما را جلب كرد و هم كلام كه شديم، ديديم او « حسن نجاريان»، نخستين فاتح مسلمان و ايراني قله ي « اورست» در سال 77 است و مربي بين المللي كوهنوردي و صاحب چندين مدال طلاي جهاني. براي توزيع كمك به روستاهاي منطقه آمده بود. در ادامه از زلزله بم و رودبار گفت و مديريت بحران و از كاستي و سستي ها و قصورها كه همچنان تكرار مي شوند.
توضيح: اين سفر يازدهم و دوازدهم بهمن ماه صورت گرفته بود.